Web Analytics Made Easy - Statcounter

احمد مرادپور از فرماندهان دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: «در ارتفاعات سورن آب آشامیدنی خود را از برف‌ها تهیه می‌کردیم. یک روز به یکی از سربازان که اسمش «عراقی» بود گفتم برود و مقداری برف بیاورد تا چایی درست کنیم.

به گزارش فارس، سرباز عراقی رفت و چون دیر کرد، بیرون آمدم و او را صدا کردم: عراقی، عراقی!

ناگهان صدای شلیک گلوله آغاز شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

من هم به داخل سنگر برگشتم و اسلحه‌ام را برداشتم. دقایقی بعد همه نیروهای ما به سوی عراقی‌ها شلیک می‌کردند؛ مثل زمانی که گشتی‌ها آن طرف‌ها پیدایشان می‌شد.

این تیراندازی بیش از ۲ ساعت به طول انجامید. احساس کردم که از طرف مقابل تیری شلیک نمی‌شود.

دستور آتش بس دادم و صدای تیراندازی خاموش شد. دقایقی بعد سرباز عراقی در حالی که از سرما می‌لرزید به داخل سنگر آمد. من برای ارزیابی اوضاع از سنگر خارج شدم و وقتی سربازی را که تیراندازی را شروع کرده بود، پیدا کردم گفت: من شنیدم که گفتید: «عراقی، عراقی.» شروع به تیراندازی کردم.»

معلوم شد که فقط به خاطر اسم عراقی، ما بیش از ۲ ساعت درگیری بیهوده داشتیم.

به قول یکی از بچه‌ها دشمن خودی بود. از آن روز به بعد اسم عراقی را حتی در لیست نگهبانی عوض کردیم تا دیگر چنین اتفاقی نیفتد.»

کانال عصر ایران در تلگرام

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: تیراندازی شلیک

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۶۹۳۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

علاقه عجیب شهید زین‌الدین به یک شهید

محمود احمدلو از نیرو‌های لشکر ۱۷ می‌گوید: شهید امیرحسین ندیری فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) بود و شهید زین‌الدین علاقه زیادی به او داشت.

یک شب امیرحسین ندیری به سنگر ما آمد و ما از سعادت دیدارش خوشحال بودیم. ساعتی بعد مهدی زین‌الدین فرمانده لشکر ۱۷ و محمدجواد دل آذر فرمانده عملیات لشکر ۱۷ هم رسیدند، اما هر چه کردیم داخل سنگر نیامدند. زین‌الدین می‌گفت که ما کار داریم و لازم است که برویم.

من از میزان علاقه او به شهید ندیری خبر داشتم. به آقا مهدی گفتم: «بیایید داخل سنگر در خدمت باشیم؛ آقای ندیری هم هستند.» آقای مهدی در جوابم گفت: «محمود! چرا زودتر نگفتی؟!» 

به هر حال شهید زین الدین به شوق دیدار شهید ندیری به سنگر ما آمد. وقتی قرار شد شهید ندیری شب را در سنگر ما بماند تصمیم آقا مهدی به کلی عوض شد و به شهید دل آذر گفت: «شما بروید، من امشب را اینجا می‌مانم!» 

من به شوخی به شهید زین‌الدین گفتم: «شما که کار داشتی و می‌خواستی بروی! چطور شد که ماندنی شدی؟!»  پاسخ آقا مهدی را از قبل می‌دانستم! او به شوق دیدار شهید ندیری به سنگرمان آمد و ماندگار شد.

مرداد سال ۶۲ شهید ندیری و شهید شالی برای شناسایی به منطقه عملیاتی مهران رفته بودند که بر اثر برخورد با مین به شهادت رسیدند. شهید زین‌الدین بلافاصله بعد از شنیدن این خبر به معراج شهدا رفت و خیلی گریه کرد. این دوری زیاد طول نکشید و یک سال و سه ماه بعد مهدی زین الدین هم شهید شد.

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • گل به خودی کوکوریا مقابل استون ویلا (استون ویلا ۱-۰ چلسی)
  • گل به خودی توماس سوچک مقابل لیورپول (وست هم 1-2 لیورپول)
  • نیازمند آگاه‌سازی پایدار برای نسل جدید هستیم
  • دشمن دست به خطایی بزند نمونه دیگری از موشک‌ها و پهپادها به سمتشان شلیک خواهد شد
  • علاقه عجیب شهید زین‌الدین به یک شهید
  • شواهد جدید از به گلوله بستن مردم توسط آمریکایی‌ها در کابل
  • کاپ جهانی تیراندازی با کمان| تیم میکس ریکرو کشورمان از صعود به نیمه نهایی بازماند‌
  • ۴ هزار موشک از لبنان به شمال فلسطین اشغالی شلیک شد
  • استقرار نیرو‌ها و تجهیزات لازم با شروع بارندگی در مشهد
  • استقرار نیروها و تجهیزات خدمات شهری همزمان با شروع بارندگی در مشهد